هيراد جونهيراد جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

يكي يدونه - هيراد دردونه

وبلاگ پر بازديد هيراد جون

عشق ما دوباره ديده شد........... كجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اينجا عزيزم     يكي يدونه اي هيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرادم بابت همه دوست هاي خوبي كه داريم  از خداوند بزرگ متشكريم دوستتون داريم هواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارتا 5شنبه - 28 آذرماه -1392 1سال و 4 ما و 14 روز و18 ساعت داري عشقم ...
28 آذر 1392

خواندني....

پسرم اين جملات رو ديدم و خواستم بعدها آويزه گوشت بشه مادر جان: 1- با احمق بحث نكن و بگذار در دنياي احمقانه خويش خوشبخت زندگي كند 2- با وقيح جدل نكن چون چيزي براي از دست دادن ندارد و روح انسان را تباه ميكند 3- از حسود دوري كن چون حتي اگر دنيا را هم به او بدهي باز از ما بيزار خواهد بود 4- كار درست را براي كسي كه لياقت آن را دارد انجام بده 5- از تمام امكاناتي كه داري براي رفاه ،آسايش و آرامش خودت استفاده كن 6-تنهايي را به بودن در جمعي كه به آن تعلق نداري ترجيح بده . . . دوست جوني ها اگه خواستن ميتونن براي ادامه آن پيشنهاد بدن ...
28 آذر 1392

16ماهگي عشق مامان و بابا

  16 ماهگيـــــــــــــــــــــــــــت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــارك   امروز 14-8-92 (1سال و 3 ماه تمام) خونه بابا اكبر بوديم با خاله مليكا و عمو رضا و باباجوني و شب بابايي شيريني گرفت و دورهم بوديم و 16 ماهگيت رو جشن گرفتيم واينم شاهكار اخرشب سوييچ و برداشتي در و بازكني و وقتي باز نشد خواستي با ريموت اونو باز كني تا ديدي دايي دكوراسيون اتاقش رو عوض كرده از ذوقت پريدي روتختش اينم يه هنرنمايي ديگه اخه اين چه طرز نشستنه بچه جون ببين چطوري نماز ميخوني روز15-8-92 با بابامهدي رفتيم خريد و داشتيم از يه بزرگراه رد ميشديم كه تابلو رو ديديم البته خريدمون روهمانجام داديم ام...
15 آذر 1392

جالب بود......

هيراد جونم مامان داشت دوري توي وبلاگها ميزد كه يهو اسمت به چشمش خورد و ديد كه چه جالب   اينجا هم هستي و البته در وبلاگ فرشته زميني ما هم كه ساناز جون زحمت كشيده بودند و قبلا اعلام كرده بودند امروز 1 سال و 14 ماه و 2 روزت شده   ...
15 آذر 1392

اگه بدوني اينجا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تصميم گرفتم تا اسباب بازيهايي رو كه داري برات  يادگاري بذارم كه بدوني چه چيزايي داشتي و داري امروز 1-9-92 (1سال و 3ماه و 17 روز) هست و نميدونم اين آيتم تا چه موقع دائما به روز ميشه   تبلك (چالوس) بولينگ(نمايشگاه مادروكودك) دوچرخه (مكه) عشق هيراد( توماس) خرگوش (مكه) وسايل حم (بدروم -تركيه)   بابانوئل (رم - ايتاليا) لاك پشت (ونيز - ايتاليا)چون شكننده بود تا اينجا چندتا از گلبرگهاش شكست عاشق اين اثرم (دوخت ك...
14 آذر 1392

ني ني پوشكي

مامان فداي پسر ناز بشه كه اينقدر جيگرشده اگه بدوني براي اينكه بدونيم به كدوم پوشك سازگاري، چه كارها كه نكرديم قبل از مشورت با پزشك خودمون شروع كرديم به مدل - مدل خريد انواع پوشك كه البته تجربه جالبي بود و هر دفعه يه جور - يه مدل - يه عطر و خلاصه شكلهاي متفاوت و برچشب هاي متنوع براي ابتداي كار يعني 0-6ماه تجربه كار با پمپرز رو داشتي كه خيلي خوب بود و طرحهاي اونم متفاوت بود ولي 6 ماه و كه گذشت از جان بي بي استفاده كرديم كه اونم امتحانش رو پس داد و جنسش خيلي عالي بود البته هراز گاهي هم مولفيكس كنارش ميومد. چند ماهي گذشت (حدود 9) كه پيشنهاداتي رسيد براي استفاده از مولفيكس و يكي از دانشجوهاي بابا هم كه با كارخانه ان در ارتب...
5 آذر 1392

15 ماهگي مهروي ما

يك ماه ديگه گذشت و پسرمون 15 ماهه شد پاشو از خواب بيدار شو كوچولو  خيلي خوشحاليم كه خدا پسر يكي يدونه و سالم و شاد و بانشاط بهمون داده عزيز دلم ديگه حسابي هنرمند شدي و كارهاي خارق العاده از خودت نشون ميدي(اخه از الان دنبال تميزي و نظم هستي گلم) هروقت بابا اكبر ميخواد بره رو تردميل شما زودتر از اون ميري تا كفشهاي بابايي رو بپوشي   بعضي موقع نميدونم از بازيهات بخندم يا نگران باشم جوجو  اخه مگه اينم شد كار كه شما انجامش ميدي عزيز دلم خيلي كار خوبي كردي ؟ اينجوري نگاه ميكني بلا سعي ميكني حرف بزني جديدا ميگي مامان و منم ميگم جان مامان و خوش...
21 آبان 1392