هيراد جونهيراد جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

يكي يدونه - هيراد دردونه

سفر بهاری

هیراد 23 ماهه بود که با مامان و بابا رفت به سمت شمال 93-3-14 همزمان با حرکت ما باد و طوفان شدیدی شروع شد که تو کل مسیر ماشین رو تکون میداد و اونقدر هوا گرفته بود که انگار داشت قیامت میشد و وقتی به جاده شهمیرزاد رسیدیم بارون شروع شد و هر چی جلوتر میرفتیم بارون دونه هاش درشت تر میشد   و شما با تعجب نگاه میکردی و اونقدر بارون اومد تا وقتی که رسیدیم به نزدیکای ساری سیل جاده رو برده بود و بیشتر مسافران بر میگشتندو ماشین تا نیمه تو آب بود . با این اوصاف بعد از 3 ساعت ترافیک بالاخره رسیدیم به ساری و بعد از آن به سمت گرگان و بعد هم علی آبادکتول و تا برسیم به محل اسکان ساعت از 12 گذشته بود و شما هم خوابه خواب(ماما...
18 خرداد 1393

سفر به شیراز

  عزیزم باز هم فرصت پیش اومد تا ما دوباره با هم باشیم و یه مسافرت دیگه با هم بریم و بگردیم و خوش بگذرونیم و این بار بنا به اقبال ما سفر به استان فارس و شهر زیبای شیراز نصیب ما شد و برای همین چون اولین بار بود شما می اومدی سعی کردیم تا هم خوب بگردیم و هم به شما سخت نگذره برای همین بنا به پیشنهاد دوستان که بیشتر به وضعیت آشنا بودند ما از دیدن تخت جمشید و مقبره کوروش صرف نظر کردیم و با توجه به مدت زمانی که داشتیم سعی کردیم از جاهایی دیدن کنیم که هم نزدیک باشه و هم شما بخاطر مسافت اذیت نشی عشقم توی این سفر دوست مامان( مژده جون ) خیلی کمک کرد و خیلی زحمت کشید و با ما همراه بود و برای همین تونستیم یه سری از مکانها رو با هم بریم و ببینیم...
6 خرداد 1393

اولين مسافرت با هواپيما

عزيز دل مامان ،اولين مسافرت هوايي ات اواسط خرداد ماه 92 بود كه با خاله محبوبه و عمو احمد رفتيم كيش و خيلي خوب بود . هوا خيلي گرم نبود ولي وقتي مي اومديم تو خيابون قطره هاي آب بود كه از پيشوني و سرت ميچكيد. باغ پرندگان   دلفينها - كشتي يوناني - بازارهاي كيش و ......خيلي جاهاي ديگه رو ديدي . باهم براي جت اسكي رفتيم كه تو با خاله نشستي لب ساحل تا من و بابايي برگرديم . براي غواصي مي پرسيديم كه چند نفر از مربيان عكست رو براي فيس بوك خودشان گرفتند كه من هم نمونه اونو كه عينك زدي اينجا براي يادگاري برات ثبتش كردم. ...
21 مهر 1392

تابستان هم رفت

عزيزم تابستان خوبي رو كنار هم گذرونديم كه پر از خاطره هاي خوب بود و مسافرتهاي عالي دوست دارم هميشه با هم باشيم و خيلي جاها رو با هم ببينيم خيلي خوش سفري و اصلا مامان و بابا رو اذيت نميكني هم پاي ما همه جا مياي و از مسافرت لذت ميبري امسال از شمال تا جنوب و رفتيم  : چالوس و آمل و فيروزكوه و ... تا كيش و البته مشهد هم كه جزو يكي از بهترين مسافرتهاي ما بود دعا ميكنيم كه سالهاي سال پر از سفرهاي خوب و عالي در كنار هم بريم بوووووووووووووووووووس از اون صورت ماهت ...
19 مهر 1392

اولين سفرمشهد عسل مامان

عزيزم بعد از تولدت و جمع و جور كردن كارها آماده شديم تا به مدت چند روز بريم مشهد تا هم شما زيارت كنيد و هم سياحت وقتي براي سوار شدن به هواپيما ميرفتيم خيلي خوشحال بودي البته يك سال قبل كه تازه 10 روزت شده بود هم دعوت شده بوديم ولي چون خيلي كوچولو بودي نتونستيم برويم و بابا مهدي تنها رفت. وقتي براي رفتن به حرم ميومديم خوشحال بودي و به همه دست تكان ميدادي و ميخنديدي براي همين توي مسير هميشه دوستان زيادي پيدا ميكردي -البته تو هر سن و سالي   چند باري هم فرصت شد تا چند تا بازار سربزنيم و بگرديم مثل الماس شرق و بازار رضا و ...   توي يكي از مراكز خريد از بازي كه بچه ها ميكردن خوشت اومد و بابايي هم شما رو برد تا س...
1 مهر 1392

مسافرت به لزور و درياچه شورمست

عزيزم ما 92/5/3 با همديگه رفتيم به لزور ميدوني كجاست ؟ سمت فيروزكوه  و شهر ارجمند يه روستايي هست به اسم لزور كه توي چله تابستان هم هواي خنكي دارد انگار زير كولر گازي خوابيدي . شب اونجا خونه گرفته بوديم و خيلي بهت خوش گذشت و كلي بازي كردي و رنگ و روت باز شده بود. موقع رفتن كه خيلي خوشحال بودي       وقتي ماماني و بابايي زنگ ميزنن و حالتو ميپرسن حسابي خوشحال ميشي     وقتي برديمت چشمه كه اب صاف و زلالي مي اومد خيلي خوشحال بودي اما اب اونقدر سرد بود كه تو كه اب بازي دوست داري هم از اب فرار ميكردي         وقتي خسته مي شي حسابي چشما...
7 مرداد 1392
1