هيراد جونهيراد جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

يكي يدونه - هيراد دردونه

20ماهگي هيراد جون

1393/1/14 19:42
1,089 بازدید
اشتراک گذاری

 

هیــــــــــــــــــــــــــراد جونم                      

 

 

ماهگيت مبارك

 

هيراد جونم 20 ماهه شده و اين ماه رو با سختي شروع كردي چون يه كم تنت گرم بود و ما فكر كرديم از جنب و جوشه ولي نه خير از سرماخوردگيه كه داره شروع ميشه

عزيز دلم با آغاز 20 ماهگي تب شديدي كردي كه 3-2 روزي طول كشيد و با اينكه قبل از وقوع برديمت دكتر ولي با اين حال شما تب بدي كردي كه من و بابا شروع كرديم به برنامه ريزي براي دادن داروها و خدا رو شكر چون خيلي زود اقدام كرديم خيلي زود خوب شدي و راه افتادي البته فرصت رو غنيمت دونستي و 2تا دندون هم در آوردي

عزیزم یه عادت قشنگ داری و اونم اینه که موقع نهار و شام و عصرونه باید همه دور هم باشیم و اگه هر کی نباشه اونقدر صداش میکنی و میگی بی تا بیاد و بشینه

عشق ما

هنوزم كارهای خونه تکونی ادامه داره و چون كارهاي اصلي تموم شده براي همين خيلي خيالم راحته و بابا هم به كارهاش ميرسه و براي كلاسهاي دانشگاه هم چون دانشجوها نيومدن براي همين فرصت بيشتري رو با شما هستم و خيلي خوبه - فرصت ميكنيم با هم بريم بيرون و بقول خودت دور بزنيم و از هر بلندي بالا ميري و قل مي خوري و مياي پايين و هر سراشيبي رو ميخواي چندين بار امتحان كني

نفسم

وقتی میرسیم خونه بابا اکبر روزنامه هاش رو میگیری و نقاشی میکشی

و البته بعد از نقاشی یه استراحت لازمه

آخه مادر من باید روی مبل بشینی نه دسته مبل - البته با گوشی مامانی که از دستت نمی افتهبوس

اینم یه جورشه

چند روزي با مامان طلعت بوديم و خيلي جالب بود كه دائم دنبالش ميرفتي و ميگي ط-ط  و ماماني هم كلي ذوق ميكنه و با هم تو حياط قدم ميزنيد و كلي چيز به هم ميگيد و ماماني عاشق بازي كردن و قدم زدن با شماست و دوست داره دائم با هم باشيدو آب بازي جزو بازيهاي اصلي محسوب ميشه

وقتي ميريم خونه خاله مليكا ، عمو رضا و دايي براي شما حلقه ميارن تا بازي كني و شما كلي ميخندي و قهقهه ميزني جيگرم كه همه با شادي شما كلي خوشحال ميشن

وقتی برات ذرت و قارچ درست میکنم خیلی دوست داری و خودت اون و میخوری و نیازی به کمک نداری

و البته به آقا شیره هم تعارف میکنیخندونک

با هر آهنگي كه از تلويزيون پخش ميشه خودت و تكون ميدي و اصلا مهم نيست كه آهنگ شاد باشه يا... وفقط كافيه همه همراهي كنن و دست بزنن و يا تشويقت كنن تا شما ادامه بدي

مامان كلي گل خريده و اونها رو روي پله ها چيده و تعدادي از گلدونها رو هم آورديم تو خونه و شما از كنار آنها كه رد ميشي دست روي برگها ميكشي و ميگي ناز - ناز 

                                                           

 

عاشق اون خنده های خوشگلت م من

وقتي از كنار گلها رد ميشي و پروانه ها رو ميبيني پشت سر هم ميگي پر - پر و اونها رو صدا ميكني

    رنگ Pkstles پروانه ها پروانه ها پروانه ها           رنگ Pkstles پروانه ها پروانه ها پروانه ها         رنگ Pkstles پروانه ها پروانه ها پروانه ها           رنگ Pkstles پروانه ها پروانه ها پروانه ها

با وسايل و اسباب بازيهاي كنترلي بازي ميكني و هر قطعه اش رو كه جدا ميكني ميگي كند و ماشين كنترلي رو فقط عقب هدايت ميكني و يه جهت رو كامل انجام ميدي

وقتی با مامانی و بابایی میریم باغ بالاکلی کیف میکنی و از محیط استفاده میبری مخصوصا که شکوفه ها در اومدن

عزیزم از اون بوووووووووووووووووسهایی که عاشقشم

 20 ماهگي نفسم مصادف شده با عيد نوروز و خيلي بهت خوش ميگذره و از اولين روز مشغول گردش و بازي و عيدي گرفتن شدي

 

 

موقع سال تحويل كنار هم بوديم پای سفره هفت سین http://zibasaz.niniweblog.com/و شمع روشن كرديم و كنار هم نشستيم و برای همدیگه دعا کردیم و شما هم لباس نو پوشيده بودي و هر سه نفرمون آماده براي اينكه سال جديد رو با هم شروع كنيم (عکسها رو حتماً برات اینجا ثبت میکنم پسرم)

امیدوارم امسال و هر سال رو با هفت سین :

سلامتی

سرور

سروری

سالاری

سرافرازی

سربلندی

و سعادت

به پایان برسونی

سال قبل اين موقع نميتونستي بشيني و بايد حتما مواظبت مي بودم تا نيوفتي و به مرور زمان بهتر شدي اما امسال مرد كوچولوي ما هستي و حسابي ورجه وورجه ميكني و ميدوي و بازي ميكني،خيلي خدا رو شكر ميكنيم كه ميتونيم اين روزهاي قشنگ رو ببينيم .

بعد از تحويل شدن سال جديد 1393 رفتيم خونه بابا پرويز و شما ياد گرفتي ميگي عيـــد مُ  و همه رو خوشحال ميكني و بعد از شام رفتيم خونه بابا اكبر و دايي و خاله هم بودند و تا ديروقت اونجا بوديم و وقتي بر ميگشتيم خونه شما خوابيدي.

روز اول با عیددیدنی شروع شد و وقتی  بابا اكبر رو می بینی خيلي خوشگل بهش ميگي ابـــــر

 روزها میگذره و شما روز به روز شیرین تر میشی و کلی از هم چیزای جدید یاد میگیریم

دوره این ماه خونه خاله ملیکا میریم و کلی مهمون اونجاست که شما سرگرم بشی

دایی ها و خاله و بچه های آنها همه جمع اند و ما هم رفتیم و خاله مح هم با عمو احمد اومدند و خداحافظی مهمونی سفربه خانه خدا رو توی همون جمع با همه داشتند وموقع رفتن از خاله دل نمیکندی و برای همین تا لحظه آخر بدرقه کردی

عصری آمدیم خونه  که مهمان ها آمدند و هانا و آوینا جونم بودند که شمابا هانا بازی کردی و وقتی اسمش رو صدا میکنی و به هر دوتا دختر دایی هامیگی نی نی و آتنا هم البته بنده خدا جزو نی نی ها حساب میکنی و وقتی میخوای صداش کنی یا میگی نی نی و یا آت

 اخر هفته رفتیم خونه باغ بابا اکبرو هر کاری که دوست داری انجام میدی مخصوصا کشاورزی و گلها رو آب میدی و میگی گل و سبزی ها رو میکنی و ذوق میکنی ومیگی سبز و با دایی دور تا دور خونه گشت میزنی و دائم صدات میاد که میگی داااااااااااااااااا

 امروز که 1سال و 7 ماه و 26 روزت شده  عصری خونه دایی محسن رفتیم و هانا و آوینا جون و دیدیم و از اونجا رفتیم خونه دایی امیر و تا آخر شب با دایی و ایلیا و بقیه سرگرم بودی و کلی قر کمر میومدی و بالاو پایین میرفتی و قبل از همه هم خوابیدی

عزیز دلم هر موقع که سوار ماشین و با بابا میریم بیرون کلی این طرف و اونطرف رو نگاه میکنی و به هر ماشینی که رد میشه میگی آن ن ن

عشق مامان امروز سومین سیزده بدری هست که با هم هستیم وبا هم رفتیم خونه باغ بابایی و مامانی نهار آماده کرده بود و بابایی هم برنامه کباب رو براه کرد و بابا بِ بی هم چایی ذغالی رو اماده کرد و خلاصه کلی بالا و پایین می پریدی و همه رو به نوبت صدا می زدی که با هات همراهی کنن و هر موقع تشویقت میکنیم خودت هم دست میزنی و خودت رو تشویق میکنی و وقتی همه با هم میگیم هیراد - هیراد شما هم سرت رو تکون میدی و دست های کوچولوت رو مثل شعار دادن تکون میدی.

عصری آش پختیم که البته بهش میگی سوپ و بعد از اینکه بهت گفتیم این آشه نه سوپ دیگه یاد گرفتی و میگی آش

عشقم تو تعطیلات کمی میوه خشک کردم و شما هم به من کمک کردی

روز 14 فروردین 20 ماهگی شما پر شد و وارد 21 ماهگی شدی عزیز دلم و برای همین همه دور هم جمع بودیم و جشن گرفتیم .

دوستت داریم هیـــــــــــــــــراد جون امیدواریم 120 سالگیت رو با هم جشن بگیریم

پسندها (3)

نظرات (12)

سرزمین جدیدترین شکلکهای متحرک زیبا
4 اردیبهشت 93 12:49
http://upload.ghashang.com/images/84on1lf44xhz2tkb40wu.png عکس اسم نی نی شما
مامان تینا و رایان
4 اردیبهشت 93 14:42
ایشالا 120 سالگیش رو جشن بگیری عزیزم
دوست جون
5 اردیبهشت 93 9:51
سلام هیراد کوچولو و مامانش، خوبین؟ کجائین؟ نیستین؟
خاله محبوبه
7 اردیبهشت 93 16:27
مبارک باشه عزیز خاله
ساناز
7 اردیبهشت 93 18:54
بله حتما برات میزارم مامان هیراد عزیز 20 ماهگیت هم مبارک هیراد جان
مریم مامان یاسمین زهرا
11 اردیبهشت 93 23:12
20 ماهگیت مبارک آقا کوچولو
هانیه
14 اردیبهشت 93 13:39
سلام نی نی خوشگلی دارین..... لینک شدین ممنون میشم لینکم کنید....
مــن و آوايي قــلــمــبــه
21 اردیبهشت 93 16:25
گاندی خطاب به معشوقه اش : خوبِ من ، هنر در فاصله هاست ... زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور از هم یخ می زنیم . تو ، نباید آنکسی باشی که من میخواهم ، و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی . کسی که تو از من می خواهی بسازی یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت . من باید بهترین خودم باشم برای تو و تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من .... خوب ِ من ، هنرٍِِ ♥عشق♥ در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها . . .
مــن و آوايي قــلــمــبــه
21 اردیبهشت 93 16:26
عزيزم بيست ماهگيت مبارك
fafa
21 اردیبهشت 93 21:39
عزیززززززززم مبارک باش ه 20 ماهکی پسر نازت
مامان آروین
25 اردیبهشت 93 1:16
نقش پدر در دلهاست و دیگری جای او را نمی گیرد، آن كه دلها به عشق او زنده است، در دل عاشقان نمی میرد. روز پدر را با سبدی از گلهای یاس و نرگس تبریك می گم هیراد جون پسر 20 ماهه قشنگم ایشاله 200 ساله بشی بزرگ مرد کوچیک شیرینم روزت مبااااااااااااااااااااااااارک
مامان فهیمه
1 خرداد 93 15:51
وای آقا هیراد رو ببینید با این عینک خوشگل مامانیش