هيراد جونهيراد جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

يكي يدونه - هيراد دردونه

24 ماهگی میوه دلم

1393/5/14 16:16
1,289 بازدید
اشتراک گذاری

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

جونم

 

 

ماهگیت مبارک

عزیزدل ما 24 ماهه شد

مبارکت باشه جیگرطلام

این ماه هم خیلی عالی بود و در ابتدای این ماه خاله محبوبه و عمو احمد اومدن خونه ما و شما یواش یواش شروع کردی به بازی تا اینکه موقع رفتن نمیذاشتی برن و برای اینکه اونا رو معطل کنی از این مبل به اون مبل میبردی و هر دفعه میگفتی یه جا بشینن و بالاخره رضایت دادی بریم و از تراس بیرون رو نگاه کنیم و وقتی از بالا دیدی خاله داره میره میخواستی خودت رو بندازی تو بغلش.

نفس جونم وقتی با هم هستیم میریم پیاده روی و شما عاشق گردش بیرونی و برنامه هر عصر اینه که با هم پیاده روی کنیم و هرشبی هم که بیرون میریم مامان لباس خوشگل برات میخره و شما هم عاشق پرو کردنی و برای همین هرسری یه وسیله بازی و یالباس برات میگیرم.

آخرهفته با همدیگه رفتیم بیرون و کلی خوش گذشت و از آبسرو و آبعلی گرفته تا سمت لاسم و آسور و فیروزکوه و ... خیلی خوش گذشت و بازم یه روز بارونی دیدیم و هوای خنک و عالی ، کلی توپ بازی کردی و عادت کردی توپ رو بندازی توی آب و یکی بگیره بده بهت و شما دوباره تکرار کنی .

این بار چون کنار رودخونه بود و آب اون هم سرد و بقول بابایی دست و پا توی اب سر میشه ولی بازن شما توپ رو میندازی تو اب و بابا برات میاره و کلی با هم جیغ جیغ میکنین

عزیز دلم شبی که بازی فینال جام جهانی بود و با مامان و من نشسته بودی و فوتبال نگاه میکردی و کلی شور و هیجان به بازی میدادی تا اینکه یواش یواش رو پاهای مامان حوریه لم دادی و وقتی مامان بهم گفت ازت عکس بندازم سریع جات رو عوض کردی و اومدی روی پاهای من دراز کشیدی و مامان هم فوری تا پوزیشنت عوض نشده چند تا عکس خوشگل ازت انداخت و شما هم تو همون حالت یواش یواش چشمای خوشگلت  رو بستی و خوابیدی.

شازده کوچولوی من امروز کلی بازی کرده و میای پشت من  و دستهات رو دور گردنم میندازی و تاب تاب میخونی و منم با صدای شما حرکت میکنم و کلی ذوق میکنی.

امروز مامان برات باتری خریده و اسباب بازیهات رو شارژ کرده و کلی خوشحال شدی و اول با اتوبوس شروع کردیم که خیلی خوشگل میگی اتــــــــــــــــوبــــــــــــــوس و منم کلی کیف میکنم و برات دست میزنم و هورا میگم و شما هم با من میگی هووووووووووووورااااااااااااااااااا    و بعد دو باره ادامه میدی

یه بازی جدید که میای رو پای مامان و تاب تاب میگی و تاب میخوری و بعد مامان  شما رو قل میده و غش غش میخندی و ذوق میکنی و بارها و بارها این کار رو تکرار میکنی و اصلا برات تکراری نمیشه.

اسباب بازی که مامان برات آماده ش میکنه تا بازی کنی تفنگه و بقول شما کیـــــــــــــــو کیــــــــــــــو ، وقتی باتری میندازم و شما شروع میکنی به شلیک کردن کلی بالا و پایین می پری انگار دنیا رو بهت دادن و منم قند تو دلم آب میشه وقتی میبینم اینقدر خوشحالی

 

هیراد جونم امروز هوس کرده تو اتاق خودش بخوابه و به مامان میگی اتــــــــــــــــــــــاق یعنی بریم تو اتاق خودم و وقتی رسیدم دیدم 2 تا بالشت آماده گذاشتی یکی برای خودت و یکی برای مامان که با هم بخوابیم . البته تو خونه خودت و برای همین با همدیگه رفتیم تو خونه هیراد جون و اونجا با هم خوابیدیم

فدای اون خواب نازت بشم جیگر من

 

عزیزم دیگه خیلی خوب غذا میخوری مخصوصا وقتی ما دوتایی با هم باشیم و کسی نباشه تا حواست بهش پرت بشه ،اما وقتی میریم خونه کسی دیگه غذا بی غذا ، البته  دَدَر که میریم چون آب و هوات عوض میشه خیلی باحال غذا میخوری ( با ولع تمام)خوشمزهخوشمزهخوشمزهخوشمزه

عزیز دلم بابا برای کاری رفت سمنان و چون ما تنها تو خونه بودیم تصمیم گرفتیم خانوادگی بریم

و از اونجا هم رفتیم شهمیرزاد که واقعا هوا عالی بود و کلی با بابامهدی جون آب بازی کردی و بازی مورد علاقه ت اینه که توپ رو بندازی تو آب و بابا بنده خدا بدو بدو توپ و بگیره و به شازده بده تا دوباره این کار رو تکرار کنیچشمک

وقتی پمپ بنزین میبینی میگی بنــــــــــــــــــــزین و کلی کیف میکنیم

 

یاد گرفتی میری صندلی عقب و همونجا بازی میکنی و میوه میخوری

 

و البته همونجا میخوابی 

 

خیلی خوش گذشت و کلی بازی و هوای خوب و رفتیم چشمه و دیگه عصر شده بود که تصمیم به بازگشت گرفتیم که تو راه دوباره ماشین برات لالایی گفت و شما تو بغل مامان لالا

 

عزیزم وقتی بیدار میشی بعد از کارهای روزانه میگی تین شوشن (تلویزیون روشن) و خودت هم میشی و محو تماشای برنامه های مورد علاقه ات میشی و البته اینکه به شبکه ای که برنامه کودک داره میگی نی نی

عزیز دلم خونه مامان طلعت از سرو کول دایی بالا میری و کلی با هم شوخی میکنین و هر وقت شما با همین صدای قهقهه ات همه جا هست 

طبق معمول گیتار دایی رو برداشتی و بازی میکنی

با هم رفتیم نمایشگاه محصولات فرهنگی و برات کتاب داستان و اسباب بازی خریدیم و کلی با اونا بازی میکنی و کتاب میاری و  میگی کتــــــــــــــاب ( کتاب بخونیم ) و خودتم لبهاتو ریز ریز تکون میدی انگاری که داری کتاب میخونی 

موقع حمام رفتن باب و دوستاش رو میبری و با قلاب شکارشون میکنی

 

مامان داشت برای شما بالشت درست میکرد که خودت رو رسوندی و کمک کردی .فدای دستهای کوچولوت بشم که اینجوری تو بالشتت رو پر میکنی

پسر خوبی هستی و حسابی آقا شدی برای همین با هم میریم بیرون و تا سفارش آماده بشه پیش ما میشینی و بعدشم که عاشق پیتزایی و ما رو همراهی میکنی

اینم خواب قیلوله شما

اینقدر قِل میخوری که از خونه کوچولوت میای بیرون

وقتی خونه مامان طلعت میریم دوست داری فقط تو حیاط بازی کنی اونم آب بازی

توی تعطیلات این ماه تصمیم به خونه تکونی گرفتیم و تخت شما رو جابجا کردیم و شما هم که کلی ذوق و بازی و هرروز کار شما این شده که بری توی تخت و بازی کنی

و وقتی خسته میشی 

فدای پاهای کوچولوت بشم من

گاهی به رویخچالی ها توجه میکنی و از اینکه مامان به حرفت گوش میده کلی ذوق میکنی

اما هنوزم عاشق بازی با بخار هستی

جدیداً اینجوری هم برنامه کودک میبینی

گاهی اوقات هم اینجوری (خدای من فسقلی از مجا این مدل ها رو در میارهتعجب)

کلاً پسر خوبی هستی و وقتی مامان سبزی پاک میکنه و یا کار داره اذیتش نمی کنی

برای آلبالو هم اومدی چند تا دونه امتحان کردی و رفتی

وقتی هسته آلبالو رو میدی کلی ذوق میکنی و ویگی دیــــــــــــــــــدی

و هر وقت هسته اش رو قورت میدی میگی رفـــــــــــــــــــت

عزیز دلم کتاب خوندن و خیلی دوست داری و شکلها رو که میپرسم اسم اونها رو میگی

وقتی مامان خسته میشه میپری بغلم و کلی بوسم میکنی و بعدشم چند تایی بوس برام میفرستی و مامان اون روز شارژه شارژ میشه قربونت برم من

برای اینکه همش تو خونه نباشی میریم بیرون و شما وسط راه خوابخوابخوابخواب البته اونم با این ژست جیگر من

این ماه هم رفتیم دانشگاه مامان و شما کل حیاط و بالا و پایین رفتی و گشتی و تو حوض ماهی دیدی و دنبالش تمام طول حوض رو میری و میای

و از اونجا رفتیم کوچه مروی و بعدش بازار و شما هم پا به پا همراهی کردی

بازار که رسیدیم رفتیم برای عزیز دلم یه عالمه اسباب بازی خریدم و کلی خوشحال شدی عشقم

خاله ملیکا مهمونی داد و همه اونجا بودیم و3 تا جوجوی خوشگل هم خریده که با دیدن اونها کلی ذوق کردی و بازی کردی و البته تا مرز سکته رسوندیخندونک

والبته حلقه کمر معروف که کلی باهاش خاطره داری رو اول برداشتی و بعد رفتی سراغ بقیه

عزیزم چادر که میبینی یا سرت میکنی برای نماز خوندن و یا دور خودت میپیچی و بازی میکنی که البته یه بار منجر به دووووووووووووووووم شده

 

برنامه بهداشت و قد و وزنت هم انجام شد

قد پسر گلم 98 سانت

وزن جیگر طلام 14/600

و طبق نمودار همه چیز عالی و خوبه و همه راضی هستن

 

عزیزم تولدت مبارک 

ان شاء الله 120 سالگیت عزیز دلم

 

پسندها (6)

نظرات (7)

هدیه
31 مرداد 93 2:44
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی داری خیلی وقته که شما رو لینک کردم حتما به وبلاگ من سر بزن.
مامان فهیمه
1 شهریور 93 17:23
ماشالا به هیراد جونم که انقدر پیشرفت کرده و پسر خوبیه ببین مامان چقدر ازت تعریف کردآفرین به تو . ایشالا همیشه سالم باشی در حال تفریح وسفر خوش گذرونیاز دیدن عکسات خیلی لذت بردم
مامان جونی
1 شهریور 93 18:22
ماشاله به گلپسر چقدر پیشرفت داشتی عزیزم. عکسات عالی بودن همه شون ولی خداییش تو این عکس که رو صندلیت نشستی و تلویزیون می بینی خیلی اقا شدی امیدوارم همیشه تنت سالم و لبت خندون و دلت شاد باشه عسلم
مامی آتریسا جون
12 شهریور 93 12:01
سلام به هیراد عزیزم و مامان و بابای گلش، ماشالله به هیراد جونم 2 ساله شدنت مبارک باشه خاله ایشالله زیر سایه مامان و بابا 200 ساله بشی عزیزم
مامان محبوبه
17 شهریور 93 23:08
24 ماهگیت مبارک باشه هیراد جوووون 120 ساله بشی
مامان پارسا
26 شهریور 93 9:10
تولدت مبارک هیراد جون.انشاءالله 120 ساله بشی. ممنون که تو مدتی که نبودم به وبم سر می زدید و جویای حال من و پارسا بودید. راستش به علت مشکلاتی که پارسال برای خودم و پارسا پیش اومد ترجیح دادم یه مدت از دنیای مجازی فاصله بگیرم.
*•.¸¸.•*´¨ احســـــاس ســـــرد `*•.¸¸.•*
25 اسفند 93 21:48
عالی بود آفرین