هيراد جونهيراد جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

يكي يدونه - هيراد دردونه

14 ماهگي عشق ما

1392/7/29 23:25
358 بازدید
اشتراک گذاری

نبات مامان و بابا

14 ماهگي ات مبارك گلم   البته    تولد دایی بنیامین هم مبارک چون هر دوتای شما عدد 14 رو دارید پشت سر میذارید و این هم برای ما خیلی خوش یمنه عزیزم

کیک تولد14

 niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

هیراد و دایی

niniweblog.com   niniweblog.com  niniweblog.com  niniweblog.com  niniweblog.com  niniweblog.com niniweblog.com   niniweblog.com  niniweblog.com
بوس دایی بنی

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

برش کیک

 niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

عشق ما ،حسابي براي خودت مردي شدي و از هميشه بيشتر خواستني شدي

شيرين كاريهاي جديدي انجام ميدي كه باعث ميشي همه بيشتر از قبل بهت وابسته بشن

دالی

 niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

عزيزم الان بهتر از هرموقع ديگه راه ميري و وقتي دنبالت ميكنيم خيلي سريع ميدوي و ميخندي

بازی

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

بازی

 

هرموقع خوشحال ميشي اوووو ميگي و دو تا دستات رو بالا ميبري مثل چندشب پيش كه فوتبال نگاه ميكردي و به محض اينكه گل زدند اين كار رو انجام دادي

خاله مليكا با تمرينايي كه باهات داشته تونسته بهت بوس فرستادن رو ياد بده

اين مدت هم ميتوني اجزاء صورتت رو كه ميپرسن نشون بدي و هم اينكه چشمك بزني (البته 2چشمي) فداي اون چشماي قشنگت بشم من عزيز دلمبغل

هر وقت ماشين ميگيري تو دستت و ميگن ماشين چي ميگه فوري جواب ميدي (آن ن ن ن ن ن )و هر وقت که میگن ماشین کو؟؟ میگی : رفت قهقهه

عاشق غذا خوردن توجمعي ولي وقتي خوابت مياد حتما بايد تنها باشي وگرنه غيرممكنه بتوني بخوابي ( ازبس وووووروجك شدي )نیشخند

عمه مهدیه  بهت جیز گفتن و اینکه بگی هیس و انگشت اشاره ات رو روی بینی ت بگیری یاد داده همینطور نشون دادن ابر - خورشید خانم

امروز با بابااکبر توپ بازی کردی و کلی میخندیدی و توپ و شوت میکردی و وقتی بابایی اومد به گلها آب بده با اصرار این کار رو خودت انجام دادی و خودتو کلی خیس کردی که بعدشم حموم رفتی

جمعه اول ماه خاله محبوبه و عمو احمد امدند و همگی (با مامانی و بابایی و دایی و خاله ملیکا و عمو رضا)رفتیم خونه باغ بابایی که هر دفعه بابایی به اون جلوه تازه ای میده

خونه باغ

 niniweblog.com        niniweblog.com      niniweblog.com

 خونه باغ

niniweblog.com           niniweblog.com          niniweblog.com

خونه باغ

هفته دوم بابا اکبر با عمو احمد قربونی کشتند و همه اونجا (خونه باغ) دعوتیم نیشخند

پسر گلم کفش پوشیده و کلی بازی کرده و با خاله ها و دایی سرگرم بوده و بابایی هم عسلم و برد تا کشت و ثمره ای رو که بدست اوردند رو نشونت بده

مامان طلعت کلی باهات سرگرم بود و با ببعی که بود بازی میکردی و میخندیدی

 بابا مهدی سماور زغالی مامان طلعت و روبراه کرد و همه بخصوص عشقم از خوردن چایی زغالی لذت برد

سماورزغالی

niniweblog.com         niniweblog.com         niniweblog.com

چایی زغالی

راه

راه رفتن

شیطون بلای ما شدی و همه جا سر میکشی مخصوصا تو کیف بابا مهدی و همیشه اونو زیرورو میکنی

واقعا دنبال چی هستی؟؟؟سوال

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

عزیزما

عسل ما

وقتی بر میگردیم خونه از خستگی ........

 

خواب

 بازی مورد علاقه الان جیگرم

فوتبال

و هنگامیکه میریم خونه بابا اکبر و برات صندلی میذارن تا برنامه کودک نگاه کنی بیشتر وروجکی و لم میدی  تا دیدن برنامه کودک

صندلی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله ملیکا
29 مهر 92 18:05
خاله جون فدات بشه هر دو تا ماه شدین اونم ماه شب چهارده مبارک باشه