وقتي هيراد كوچك بود...
چقدر ناز و کوچولو بودی (١ماه و1روز)
مامان مهین خیلی کمکمون کرد و خیلی مواظبت بود عزیز دلم
ببین چقدرمموشی بودی
براي اينكه همه خانواده ها دور هم جمع بشيم در چهلمين روز تولد هيراد دور هم جمع شديم و جشن گرفتيم كه همه بودندبجز عمو اکبر وخانواده. همگي شام دورهم بوديم و بعد هم هداياي هيراد جونم و باز كرديم
ببخشید شما چیزی گفتید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هيرادم تو يك(1) ماهگي 4/700 كيلو و قدت هم 58 سانتيمتر شده
البته براي دو (2)ماهگيت هم پيشرفت خوبي داشتي وزن5/900 كيلو و قدت 61 سانتيمتره جوجوي ما
ماماني منو تو 91/07/15 واكسن هپاتيت B بار دوم و سه گانه زدندو قطره فلج اطفال هم خوردي خيلي روز سختي بود و خداروشكر كه مامان طلعت با ما بود و كمك ما ميكرد و بابا هم مرخصي گرفته بود و اومده بود . لحظه اي كه واكسن زدند من اشك ميريختم و تو هم تو بغلم گريه ميكردي و فقط خدا كمكمون كرد كه زود اروم ميشي وگرنه ....
وقتي اومديم خونه بابا اكبر هم بود و دائم برات كمپرس گذاشتيم كه گرفتي خوابيدي و عصر هم انگار كه هيچ اتفاقي نيوفتاده و شروع كردي با دايي بنيامين بازي و دست و پا زدن
15 روزه بودی که حمیددایی و خانواده اومدن و کلی با هم خوش بودیم و کیک 7+8 گذاشتیم
هیراد 2 ماهه رو قربون
دایی عاشقته و یک لحظه هم زمین نمیذارتت
دایی اصرار داره که موسیقی رو باید از کودکی شروع کرد اما اینقدر زود .......
میشه بگی این ژست و برای کی گرفتی ؟؟؟؟؟؟
دست و پای کوچولوتو قربون
مامان عاشق لبخندته جیگرم
هرموقع لثه ت میخواره مامان طلا بهت یه سیب میده و شما هم اونو محکم به لثه ت میکشی
اینم از شاهکارهای دایی بنیامین