اولين سفرمشهد عسل مامان
عزيزم بعد از تولدت و جمع و جور كردن كارها آماده شديم تا به مدت چند روز بريم مشهد تا هم شما زيارت كنيد و هم سياحت
وقتي براي سوار شدن به هواپيما ميرفتيم خيلي خوشحال بودي البته يك سال قبل كه تازه 10 روزت شده بود هم دعوت شده بوديم ولي چون خيلي كوچولو بودي نتونستيم برويم و بابا مهدي تنها رفت.
وقتي براي رفتن به حرم ميومديم خوشحال بودي و به همه دست تكان ميدادي و ميخنديدي براي همين توي مسير هميشه دوستان زيادي پيدا ميكردي -البته تو هر سن و سالي
چند باري هم فرصت شد تا چند تا بازار سربزنيم و بگرديم مثل الماس شرق و بازار رضا و ...
توي يكي از مراكز خريد از بازي كه بچه ها ميكردن خوشت اومد و بابايي هم شما رو برد تا سوار بشي و خيلي برات جالب بود و كلي ذوق ميكردي و دست تكان ميدادي - البته ميتوني بعدا فيلمهايت رو هم ببيني
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی